اولین جلسه شورای پشتیبانی سوادآموزی شهرستان خلیل آباد در سال 1394 روز شنبه 1394/3/23 باحضور فرماندار و رئیس اداره آموزش و پرورش وکلیه مسئولین شهرستان درمحل سالن اجتماعات اداره آموزش و پرورش برگزارگردیددراین جلسه ابتدا
آقای دکتر صداقتی رئیس اداره آموزش و پرورش ضمن خیر مقدم به اعضای شورا و مدعوین طی سخنان کوتاهی ضمن تقدیر و تشکر از فعالیتهای سوادآموزی در سطح شهرستان و با توجه به به فرمایشات مقام معظم رهبری در خصوص به صفر رساندن بیسوادی ، خواستارتلاش مضاعف جهت از بین بردن این پدیده شوم از سطح شهرستان شدند.و افزودند درهمین راستا، انتظارداریم فرماندار محترم به عنوان ریاست شورای پشتیبانی و تمامی ادارات وسازمانهای سطح شهرستان ، همکاری وهمیاری لازم رادراین خصوص بعمل آورند.
در ادامه جلسه آقای محمديان كارشناس مسئول سواد آموزي به شرح فعاليت هاي سواد آموزي پرداختندو انتخاب آقای دکتر صداقتی را به عنوان مدیر برتر استانی در جذب و پالایش اولیاءبی سواد دانش آموزان به ایشان و جامعه فرهنگیان تبریک عرض کردندو از همکاری کمیته امداد و شبکه بهداشت و درمان که اسامی افراد بی سواد خود را به نهضت فرستاده اند تشکر کردند و از بقیه ادارات و نهادها هم درخواست کردند که در این خصوص با نهضت سوادآموزی همکاری کنند.
درپایان جلسه جناب آقای مراد زاده فرماندار بااشاره به جایگاه علم وسوادآموزی دردین مبین اسلام و لزوم تبعیت از فرمایشات مقام معظم رهبری ازهمه بخشداران ، روسای دستگاهها اجرایی ودهیاران وشوراهای اسلامی خواست دراین خصوص تلاش نموده ووبا نهضت سواد آموزی کمال همکاری وهمراهی راداشته باشند.
فرا رسیدن ماه مبارک رمضان ماه نزول قرآن را به شیعیان جهان تبریک عرض میکنیم.
امام محمد باقر (ع) میفرمایند:
((هر چیزى را بهارى است و بهار قرآن ماه رمضان است .))
در اصول كافى جلد2 ص613 از اسحاق بن عمار روايت شده كه مى گويد: به امام صادق(عليه السلام) گفتم: فدايت شوم من قرآن را حفظ كرده ام آيا خواندن آن از حفظ بهتر است يا از رو خواندن؟
حضرت فرمود: از رو خواندن بهتر است، آيا نمى دانى كه نگاه كردن بر روى قرآن عبادت است؟
برای دریافت قرآن سه بعدی روی لینک زیر کلیک کنید.
حلول ماه مبارک رمضان را به کلیه آموزشگران و همکاران گرامی تبریک عرض می کنیم.
به اطلاع کلیه آموزش دهندگان دوره های انتقال ، تحکیم و سوادآموزی شهرستان خلیل آبادمی رساند: جلسه آموزشی ،توجیهی جهت کلیه آموزشگران روز چهارشنبه 94/3/27 در محل خانه معلم کاشمربرگزار میگردد . کلیه آموزش دهندگان که مایل به همکاری با نهضت سوادآموزی در سال 94 میباشند باید در این جلسه شرکت کنند. ضمنا پس از پایان جلسه آزمونی برگزار میگردد که منابع این آزمون در سایت معاونت سوادآموزی به نشانی http://nehzat.razaviedu.ir قابل دریافت است.
این منابع را از اینجا نیزمیتوانید دریافت کنید.
شرکت در جلسه و آزمون فوق برای کلیه آموزشگران الزامی است.
همکار گرامی
جناب آقای قربانیان
کارشناس مسئول محترم امور اداری نهضت سوادآموزی خراسان رضوی
با نهایت تاسف درگذشت پدرعزیزتان را به شما تسلیت عرض می نماییم
همکاران شما درکارشناسی سوادآموزی شهرستان خلیل آباد
به گزارش روابط عمومی سازمان نهضت سواد آموزی، بر اساس بخشنامه هیات وزیران مبنی بر هوشمند سازی و ارایه خدمات غیر حضوری به دریافت کنندگان خدمات سواد آموزی، سازمان نهضت سواد آموزی اقدام به راه اندازی سامانه تلفن گویای سواد آموزی نموده است . شایان ذکر است دریافت کنندگان خدمات می توانند با شماره گیری شماره تلفن 88955180که با 8 خط ارایه خدمات پشتیبانی می شود و ارائه کد ملی ده رقمی از وضعیت سواد خود مطلع گردند . مهدی نامجو منش مدیر کل سنجش و ارزشیابی دوره های سواد آموزی سازمان نهضت سواد آموزی در پاسخ به ضرورت راه اندازی این سامانه گویا گفت : سازمان نهضت سواد آموزی به منظور تسهیل دریافت خدمات سواد آموزی به مخاطبان اقدام به راه اندازی این سامانه نموده است . به گفته ی وی افرادی که به عنوان آموزش دهنده با فعالیت های سواد آموزی همکاری دارند به جای مراجعه حضوری به ادارات آموزش و پرورش و واحد سواد آموزی تابعه و ارائه تصویر کارت ملی و ثبت در سامانه سواد آموزی و برررسی وضعیت سواد افراد شناسایی شده ، می توانند با استفاده از این سامانه گویا از منزل یا هر جایی که دسترسی به تلفن ثابت یا همراه دارند با این مرکز تماس گرفته و از خدمات آن بهر مند شوند. نامجومنش در پاسخ به سوال زمان تاسیس این سامانه بیان کرد : این سامانه از اوایل فروردین سال 1393 به صورت آزمایشی و با استفاده از 4 خط مجزا شروع به فعالیت نمود و در فاز بعدی در اواخر خرداد ماه سال قبل با 8 خط سری که با یک شماره قابل تماس است به کار خود ادامه داد . مدیر کل سنجش و ارزشیابی دوره های سواد آموزی ادامه داد : با توجه به این که پایگاه اطلاعات سازمان در حال تکمیل بوده ، با کار ثبت دفاتر پنجم ابتدایی دختران در سال 1393 درحال اتمام است ، اطلاعات این سامانه نیز تغییر قابل ملاحظ ای یافته و در حال حاضر هم اطلاعات آن در حال به روز رسانی است . وی در خصوص تعداد افراد مراجعه کننده با سامانه پاسخ داد : با توجه به آمار موجود قریب به 868 هزار تماس موفق در سال 93 با این سامانه ثبت شده است که میانگین هر تماس 55 ثانیه بوده است . وی تاکید کرد برای استفاده از خدمات این سامانه ارائه کد ملی ده رقمی ضروری است.
به گزارش باشگاه خبرنگاران؛ عليرضا فداكار؛ معاون ستاد بازسازي عتبات عاليات طي گفتگويي با اشاره به سفر چند سال پيش خود به عتبات پس از سقوط صدام و زيارت سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) اظهار داشت: بنده در سال 82 و تقريبا 6 ماه پس از سقوط صدام به سرداب حرم حضرت مشرف شدم.
وي افزود: علت اينكه برخي از حرمهاي مطهر ائمه(ع) داراي سرداب هستند به اين خاطر است كه به مرور زمان، زمينهاي اطراف حرم به خاطر ساخت و سازها، گذر زمان، وزش باد و شرايط جوي از سطح حرم بالاتر آمده است و به اين دليل سرداب ايجاد شده است به طور مثال در نجف اشرف علت اينكه حرم حضرت اميرالمؤمنين(ع) سرداب ندارد به اين خاطر است كه حرم حضرت در بالاترين نقطه شهر واقع شده اما در كربلاي معلي، حرم حضرت سيدالشهدا و حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) در گودي واقع شده است.
فداكار خاطرنشان كرد: اما سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) حدودا 4 متر پايينتر از سطح حرم قرار دارد و ما به اتفاق شيخ مهدي كربلايي، امام جمعه حرم امام حسين(ع) به اين سرداب مطهر وارد شديم و در واقع تا پيش از اين تاريخ، سرداب حرم حضرت كاملا قفل بود و كسي اجازه ورود به آن را نداشت .
وی یادآورشد: در سرداب حرم حضرت اباالفضل(ع) چيزهايي ديدم كه آنروز را برایم بعنوان شیرین ترین وزیباترین روز زندگی ام ، رقم زد . فداکار در توضیح مشخصات سرداب حرم گفت : پس از آنكه از صحن حرم وارد رواق ميشويد در ادامه شما وارد محدوده گنبدخانه ميشويد كه ميتوان همين رواقها را در قسمت سرداب نيز در نظر گرفت كه با عرض 1.5 متر در 2 متر به صورت گنبدي پوشانده شده و قسمت پايين پاي حضرت مسيري دارد كه وارد محوطه گنبد خانه در قسمت سرداب ميشود .
معاون ستاد بازسازي عتبات عاليات افزود: در داخل سرداب وقتي به قسمت زير گنبدخانه رسيديم، بخشي بود كه تا ارتفاع كمر به داخل آب رفتيم؛ در واقع محوطه داخل سرداب حرم حضرت تا ارتفاع حدود يك متر و 10 سانت در آب قرار دارد و اين قسمت از سرداب به گونهاي ساخته شده كه يك نفر بيشتر نميتواند از آن عبور كند. وي ادامه داد: پس از ورود به اين قسمت از سرداب، شيخ مهدي كربلايي در جلو حركت ميكرد و من پشت سر او تا كه به قبر مطهر حضرت اباالفضلالعباس(ع) رسيديم . فداكار تصريح كرد: وقتي به قبر مطهر حضرت در سرداب رسيديم، من دست خود را به داخل آبي بردم كه بر روي قبر مطهر حضرت ايستاده بود و جرعهاي از اين آب نوشيدم، تا ارتفاع حدود 10 سانت بر روي قبر مطهر حضرت آب ايستاده بود و به تمام مقدسات قسم تا آن لحظه از عمرم آبي گواراتر و زلالتر از اين آب نديده و ننوشيده بودم .
وي گفت: در آن لحظاتي كه در داخل سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) در حركت بوديم كسي متوجه حال خود نبود و و با حركتمان، آب موج برميداشت؛ در آن لحظات اين احساس به من دست داد كه اين آب در اطراف قبر به حضرت اباالفضل(ع) التماس ميكند و اگر روزي پردهها كنار رود، حقايق بزرگي مشخص ميشود، بواسطه اين آب بود كه حضرت اباالفضلالعباس(ع) ساقي طفلان عطشان حرم در كربلا نااميد شد و تصور ميكنم كه خداوند اينگونه مقدر كرده اين آب بايد براي ساليان سال همينطور دور قبر مطهر حضرت عباس(ع) دور بزند و در آن لحظه تنها چيزي كه از ذهنمان ميگذشت اين بود كه آب در حال التماس كردن به حضرت است .
فداكار با بيان اين نكته كه در زماني كه به داخل سرداب حرم حضرت اباالفضل(ع) رفته بودم زمستان بود، گفت: البته ممكن است كه در فصل تابستان يا زمستان مقداري از سطح آب داخل سرداب تغيير كند و زمانيكه در داخل سرداب حركت ميكنيم آب به ارتعاش درميآيد و اين تصور ايجاد ميشود كه آب در حال حركت است اما در واقع اين آب ساكن است و طبق قانون طبيعت اگر آب براي مدت كوتاهي در جايي راكد و ساكن باقي بماند، سبزه ميزند و طعم و بو ميگيرد و امكان استفاده از آن نيست اما آب سرداب حرم حضرت عباس (ع) زلالترین ، شفاف ترین وگواراترین آب روی زمین است .
وي با بيان اين نكته كه سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) به حرم امام حسين(ع) راه ندارد و در گذشته حرم حضرت سيدالشهدا(ع) داراي سرداب بوده كه به مرور زمان اين سرداب پر شده است، افزود: در حال حاضر مجددا سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) از قسمت گنبدخانه بسته شده و ديگر كسي حق ورود به اين سرداب را ندارد؛ در گذشته آب سرداب حرم حضرت اباالفضل(ع) براي تبرك در اختيار زائران قرار ميگرفت اما هماكنون اين كار نيز متوقف شده است.
معاون اجرايي ستاد بازسازي عتبات عاليات خاطرنشان كرد: زماني اين مسئله مطرح شده بود كه آب سرداب حرم حضرت اباالفضل(ع) را به خاطر احتمال زياني كه ميتواند براي بناي حرم داشته باشد قطع و خشك كنند اما اين احتمال مطرح شد كه اگر اين آب قطع شود لايهاي كه خشك ميشود ترك برميدارد و شايد همين عامل باعث شود كه رواقهاي حرم نيز ترك بخورند و بناي ساختمان حرم حضرت با اين آب سازگار شده است و به اين دليل بود كه چنين كاري انجام نشد.
وي با اشاره به قرار گرفتن بناي حرم حضرتاباالفضلالعباس بر روي اين سرداب و آبي كه هميشه در سرداب حضرت وجود دارد، خاطرنشان كرد: قطعا ساختمان و بنايي كه بر روي آب بنا شده باشد پس از گذشت مدت زماني تخريب ميشود و از بين ميرود اما بناي حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) از همان ابتدا بر روي اين سرداب و آب بنا شده و اين امر تأثيري بر روي استحكام حرم حضرت نداشته است؛ بسياري از كموكيف اين امر روشن نيست كه اين موضوع چيزي جز معجزه نميتواند باشد .
همسایه کلاس
آن قدر برای محل تشکیل کلاسم پرس و جو کرده بود تا بتواند جایی در نزدیکی خانه ی خودشان فراهم کند تا بتواند در کلاس شرکت کند ، آخر برایش مقدور نبودکه با آن همه خستگی پس ازکار در کارگاه کشمش پاک کنی ، مسافت زیادی برای آمدن به کلاس طی کند. از روزی که برای گرفتن شناسنامه به خانه ی خواهرش رفته بودم پیگیر تاریخ شروع کلاس بود . اوایل نمی دانستنم چگونه متقاعدش کنم که نمی شود ثبت نامش کرد چون او تا پایه ی چهارم را در دبستان خوانده بود اما مگر می توانستم اشتیاقش را برای درس خواندن نادیده بگیرم .
با مدیر مهد نزدیک خانه شان صحبت کرده بود و کلید گرفته بود تا کلاس را آنجا برگزار کنم. پابه پای سایر فراگیران در کلاس حاضر می شد. بیسابقه بود که به کلاس بروم و او نباشد ،در زمستان درب کلاس را که باز می کردم گرمای اشتیاق تحصیلش درآن سرمای طاقت فرسا تا مغز استخوانم را گرم می کرد. درس ها را چنان با شوق و اشتیاقی دنبال می کرد که من برای هرصفحه تدریس به وجد می آمدم وبرای شاگردانم از امید سخن می گفتم و از اینکهحتی در بن بست راه آسمان باز است. او را به کانون قرآن معرفی کردم . در کلاسهای حفظ و قرائت آنجا شرکت کرد. چند روز پش که برای تبریک روز معلم تماس گرفت وگفت:در کلاسهای دوره ی آموزشگری قرآن نیز ثبت نام کرده است بسیار خوشحال شدم که شاگردم در آینده ی نه چندان دور معلم خواهد شد.
همسایه ی کلاس الفبای محبت، اگر چه نامت در دفتر نمره ام نبود اما تلاشت در صفحه ی قلبم به ادگار خواهد ماند.
مریم گنج بخش – آموزشگر دوره ی انتقال روستای دهنو شهرستان خلیل آباد
به نام خداوند بخشنده مهربان
من معصومه یوسف زاده آموزشیار نهضت سواد آموزی شهرستان خلیل آباد خاطره ای از دوره انتقالم رو که هیچ وقت از یادم نخواهد رفت می خوام به عنوان یک خاطره شیرین از تمام دوره ام تعریف کنم.
یادم میاد تقریبا دوماه نیم از شروع کلاسم گذشته بود یعنی همان اوایل آذر ماه 93 یه روز همکارم که ظهر می خواستند برن ساعت شروع کلاسشون سر کلاس هرچی به راننده سرویسشون زنگ می زدند گوشی رو جواب نمی دادند شاگرداشون هم پشت درب مدرسه منتظر خانم غلامی بودند که بعد از 10دقیقه تماس گرفتن با راننده سرویس و اینکه کلاسشون دیر می شود ما با پرس و جو شماره تلفن یکی از راننده تاکسی های روستای سعدالدین رو پیدا کردیم و با ایشان تماس گرفتیم و خانشون چون نزدیک بود سریع آمدن دنبال همکارم و بردنشون سر کلاس. نزدیک ساعت 6 غروب بود که همکارم امدن و گفتند راننده تاکسی بهشون گفتند که یک پسر کلاس چهارم ابتدایی دارند که ریاضیش ضعیفه و ازما خواستند که هر شب بیاد خونمون تا باهاش تمرین کنیم اون شب بعد از نماز و شام ما زنگ زدیم و پسرشون اومدن یک ساعتی باهاش ریاضی کار کردیم دو سه شب به همین منوال گذشت و هر شب بعد از نماز و شام ابوالفضل خودش می آمد خونمون . آخر هفته ما رفتیم خانهامون شروع هفته شنبه که رفتیم سعدالدین شبش ابوالفضل اومد خونمون و ازمون خواست که فارسی هم باهاش کار کنیم شب بعد درب خانه رو که زدند من به هوای هر شب که ابوالفضل میاد رفتم درب رو باز کردم که با یک صحنه غیره منتظره روبرو شدم تقریبا 15 بچه پسر ابتدایی از کلاس دوم تا پنجم کتاب به دست درب خانمون وایستاده بودند تا درب رو باز کردم همه گفتند خانم ما هم ریاضیمون ضعیفه مثل ابوالفضل با ما هم ریاضی کار کنید که بعد با خنده همکارم رو صدا زدم و با همفکری همدیگر به بچه ها گفتیم روش آموزش ما با معلم های روزانه شما تفاوت دارد و راه حل مون فرق می کند ما نمی توانیم به شما آموزش بدیم دیگه هیچکس خونه ما نیاد و اینطور شد که از فردا شب ابوالفضل هم دیگه خونه ما نیامد تا روش آموزش معلم خودش رو یاد بگیره.
« معصومه یوسف زاده آموزشگر دوره انتقال شهرستان خلیل آباد»
به نام خداوند بخشنده مهربان
در یکی از روزهای گرم شهریورماه پس از اینکه تعدادی اسم و مشخصات از طرف اداره محترم نهضت سواد آموزی شهرستان خلیل آباد تحویل گرفتم . برای پیدا کردن منازل و نشانی آنها و ثبت نام راهی روستا شدم و چون خانه های آنان را بلد نبودم با کمک یکی ار اعضای محترم شورای اسلامی روستا به سراغ سواد آموزان رفتم چند تایی از آنها با خوشحالی و بدون اکراه مشخصات را می دادند و آمادگی خود را برای شرکت در کلاس با خوشحالی اعلام می کردند ولی یکی از آنها که به خانه شان رفتم با مخالفت شوهرش روبرو شدم که می گفت خانم در این سن و سال سواد به چه درد او می خورد تازه از کار قالی بافی هم عقب می ماند پس از کلی صحبت در باره فواید سواد آموزی آن روز قانع نشد و به اصرار خودش ادامه می داد تا چند روز کارم را همین کار کردم که باید هر طور شده شوهرش را راضی کنم چون خانمش خیلی علاقهمند به سواد آموزی بود و به شوهرش هم می گفت قول می دهم که از کارهای خانه و قالی بافی عقب نمانم پس از چند روز رفت و آمد به خانه آنها و صحبت کردن زیاد، کمی راضی شد.
کار خدا در حین همین صحبت ها یک مرتبه گوشی تلفن همراهش به صدا در آمد و برایش پیامک آمد پسرش را که در کلاس سوم درس خوانده بود صدا زد و گفت: حسین بیا ببین چی نوشته؟ از فرصت استفاده کردم و گفتم خودتان بی سواد، خانمتان هم بی سواد، اگر سواد می داشتید دیگر نیازی نبود دیگران برایتان بخوانند و این حرف تاثیر خودش را گذاشت و راضی شد خانمش در کلاس نهضت سواد آموزی ثبت نام کند پس از تشکیل کلاس خود این آقا خانمش را با موتورسیکلت به محل کلاس نهضت سواد آموزی می آورد و از همسرش هم قول گرفته بود به درس خانم معلم خوب گوش کند تا در خانه به شوهرش هم سواد یاد بدهد این خانم با علاقه ای که داشت حروف و اعداد را زود می آموخت و به شوهرش در خانه هم می آموخت در آخر دوره که می خواستم امتحان بگیرم همین خانم گفت شوهرم گفته که اگر با نمره خوبی قبول شوی برایت یک عدد النگوی طلا می خرم امتحانات تمام شد و این خانم با نمره عالی قبول شد.پس ازمدتی به تلفن همراهم پیامک داد که الان کاشمریم جلوی مغازه طلا فروشی و شوهرم به قول خودش عمل کرده و عوض یک النگو، دو النگو خریداری کرده چون خودش را هم تا حدودی یاد دادهام و از من قول گرفت شب به خانه شان برویم پس از صرف شام کلی به مسئولان نهضت سواد آموزی و کسانی که این امر مقدس را ترویج می نمایند دعا کردند و این خاطره ای بود که واقعاً هم مرا خوشحال کرد و هم یک خانواده را که به قول خودشان از کوری نجات پیدا کرده بودند و می گفتند دیگر نیازی نیست قبض های آب، برق، گاز و تلفن را به همسایه بدهیم تا بخوانند که ببینیم چقدرمصرف کردیم خودمان می خوانیم و می نویسیم و دعایتان می کنیم. والسلام .
« فرحناز سخایی آموزشگر دوره انتقال شهرستان خلیل آباد»
به نام آن کسی که بذ ر محبت را در دلها پاشید
لیستی در دست داشتم و درمیان روستایی نزدیک خلیل آباد مشغول به گرد آوری اطلاعات بودم تعدادی از آنها که کم سواد بودند را به عنوان شاگرد به بنده واگذار نمودند و کلاس ها آغاز شد و من هر روز 20 دقیقه قبل از کلاسم در مسیر شاگردانی را که از مدرسه دور بودند را نیز سوار می کردم و همگی با هم به مدرسه می رفتیم. یکی از شاگردان که از آمدن به کلاس خود داری می کرد هر روز موقع رفت و برگشت به کلاس جلوی کوچه خود می آمد و ما را با حسرت نگاه می کرد و من هر چه از او خواهش می کردم که با ما همراه شود ولی او قبول نمی کرد و علت های بی پایه و دروغ نیزمی گفت و حتی وقتی به گوشی او زنگ می زدم فرزندانش به دروغ می گفتند که در خانه نیست. وقتی یک بار به طور تصادفی به در خانه آنها رفتم دیدم با مادر شوهر خود دعوا می کند و عروسش نیز گریه می کرد وقتی علت آن را پرسیدم گفت مادر شوهرم میگوید اگر تو به مدرسه بروی من هم باید بیایم و از آنجا که سن او بالا بود قبولش کمی سخت بود بنا براین تقاضای او را پذیرفتم و هر دو با یک دیگر به کلاس می آمدند. هر جلسه اگر سوالی و یا مطلبی به عروسش میگفتم و یا چیزی مثل مداد، پاکن و دفتر ... را می دادم و به او نمی دادم ناراحت می شد و جلسه دیگر عروسش اجازه آمدن به کلاس را نداشت و من مجبور بودم تا آخرین جلسه بین آنها هیچ تفاوتی نیز نگذارم و بعد از اینکه چند وقت این دو با هم می آمدند و به واسطه یاد گیری تمرین های مشترکی به آنها می دادم که به این بهانه با یکدیگر ارتباط داشتند و رابطه انها روز به روز بهتر شد و الان بعد از گذشت چند ماه که جویای حال آنها شدم می گویند گذشته را جبران کردند و دیگر زندگی را بر خود و همسرانشان تلخ نمی کنند.
نی قصه آن شمع چگل بتوان گفت نی حال دل سوخته دل بتوان گفت
غمدر دل تنگ من از آنیست که نیست یک دوست که با او غم دل بتوان گفت
آموزشگر: فاطمه شوکتی کندری – آموزشگر دوره انتقال شهرستان خلیل آباد
بسمه تعالی
اولین کلمه و نخستین فرمان کتاب آسمان امر به خواندن است ،چنین کتاب و چنین آئینی ، مسلمانی را که نخواند و ننویسد سرزنش میکند.
بهترین خاطره ای را که من از دوران آموزشگری نهضت سوادآموزی می توانم بنویسم ، آموزش سواد به خانم الهام عارفی بود.این سوادآموز دارای معلولیت جسمی و حرکتی بود ولی از لحاظ ذهنی بسیار قوی و باهوش بود (این سوادآموز قادر به راه رفتن نبود و فقط به حالت دراز کش کارهای خود را انجام می داد)، در ابتدا قبل از هر فعالیتی من به درب منزل سوادآموز رفتم و با والدین و خود سوادآموز در رابطه با دوره سوادآموزی صحبت کردم و آنها از این امر استقبال کردند و من را به عنوان یک آموزشگر پذیرفتند و سپس بعد از انجام پروسه اداری روال کار به این صورت بود که هر روز به منزل سوادآموز می رفتم و کتابهای سوادآموزی را به اشان آموزش میدادم.
ذوق و اشتیاق و پشتکاری را که در وجود این سوادآموز نسبت به یادگیری می دیدم تا به حال در بین هیچ یک از سوادآموزانم ندیدم، این سوادآموز با وجود محدودیت هایی که داشت ولی اعتقادات بسیار قوی داشت و بلاخره دوره سوادآموزی را با موفقیت به پایان رساند و به خاطر دارم که در طول دوره سوادآموزی همیشه دعا میکرد که کاش شرایط برایادامه تحصیل فراهم شود.درست در همان سال دوره انتقال وارد نهضت سوادآموزی شدو من ایشان را برای کلاسهای دوره انتقال ثبت نام کردم.
دراوایل هر روز 2ساعت قبل از کلاس به منزل ایشان میرفتم و دروس را آموزش میدادم ولی کم کم با توجه به زیاد شدن حجم مطالب به تقاضای خود سوادآموزدیگر به منزل آنها نمی رفتم بلکه او به کمک پدر و مادرش به مدرسه می آمد و در کلاسهای این دوره شرکت میکرد و من به جرأت میتوانم بگویم که از آن پس این سوادآموز حتی یک جلسه غیبت نداشت و توانست دوره ی انتقال را هم با تلاش و پشتکار که داشت به پایان برساند و هم اکنون ان سوادآموز با دردست داشتن مدرک دوره ی انتقال (پایه ششم) آمادگی رفتن به کلاس بالاتر را دارد.
من همیشه خداوند را شاکرم و از مسئولین نهضت سوادآموزی خلیل آباد هم سپاسگذاری میکنم که به من عنایت فرمودند و سوادآموزی چون الهام عارفی را در مسیر زندگی و کار من قرار دادند تا علاوه بر آموزش خواندن و نوشتن به او ، درس پشتکار و فداکاری و تلاش را از او بیاموزم.
عصمت محمدپور – آموزشگر دوره انتقال نهضت سوادآموزی شهرستان خلیل آباد
( بيان خاطرات دوره آموزشي)
خا طره اول:
روزهاي شروع كلاسم وقتي كه به سواد آموزانم گفتم كه مي خواهم آيت الكرسي را به شما ياد بدهم و فضايل خواندن آيت الكرسي رابراي آنها توضيح دادم گفتند مي شود كه ماهم روزي آيت الكرسي را ياد بگيريم. يكي از سواد آموزانم كه جوان بود گفت كه من هيچي قرآن ياد ندارم خدا كند كه بتوانم آيت الكرسي رايادبگيرم.پس از مدتي كه گذشت وقتي آيت الكرسي رايادگرفت ومي توانست آن را از حفظ بخواند گفت وقتي آيت الكرسي را بعد از نماز مي خواندم در همان حال گريه مي كردم شوهرم گفت چرا گريه مي كني گفتم گريه ي خوشحالي است روزي كه خانوم معلم آيت الكرسي رابه من ياد داد گفتم آيا من ميتوانم اين را ياد بگيرم،وقتي اين ماجرا را تعريف كرد خيلي خيلي خوشحال شدم و خدا را شكر كردم كه زحماتم نتيجه داده است.
(عزت آزرمی – آموزشگر دوره انتقال شهرستان خلیل آباد)
خاطره دوم:
روزي يكي از سواد آموزانم گفت كه خانم معلم مي شود به من ياد بدهيد كه از عابر بانك پول بردارم، براي اينكه وقتي به دخترم مي گويم به من ياد بدهد، مي گويد كه خيلي سخت است و شما ياد نمي گيريد.به سواد آموزم گفتم: بياييد چندروزبعد تمام شدن كلاس برويم تابه شما ياد بدهم .يك روز كارت عابر بانك خود را آورد و گفت مي شود باهم برويم وبه من ياد بدهيد بعد از پايان كلاس با هم به جلوي عابر بانك تجارت رفتيم.با كارت سواد آموزم وارد شدم و مراحل را توضيح دادم و بعد از سواد آموزم خواستم كه او مراحل را توضيح دهد .يك مرتبه از سواد آموزم خواستم كه با كارت خودم مراحل را توضيح دهد و پول بردارد .او مراحل را انجام داد و و وقتي كه سخنگوي دستگاه گفت :پول خود را برداريد سواد آموز در جواب گفت خدا خيرت بدهد خانوم جان من لبخندي زدم .واز من خيلي تشكر كرد .يك روز گفت كه با خواهر شوهرم به بازار رفتيم وقتي خواستم از عابربانك پول بردارم خواهر شوهرم گفت مگر بلدي پول برداري به او گفتم بله خانم معلمم به من ياد داده است .
(عزت آزرمی – آموزشگر دوره انتقال شهرستان خلیل آباد)
خاطره سوم:
سواد آموزي داشتم كه موقع درس دادن و يا قرآن خواندن متوجه مي شدم كه كلمات را خوب نمي فهمد ووقتي كه از او مي خواستم كه درس را بخواند و يا قرآن بخواند او تمايلي نشان نمي داد واز او مي خواستم اگر شده چند خط بخواند .موقع قرآن خواندن وقتي نوبت او مي شد كلمات را حرف به حرف مي خواندم وازاو مي خواستم كه با من تكرار كند. سواد آموزم در صحبت هايش گفته بود كه در بچگي ترك تحصيل كرده .چند جلسه گذشت يك روز گفت به دكتر مراجعه كرده و دكتر گوش هايش را معاينه كرده و به او گفته كه ارثي گوش هايش كمي ضعيف شده است و بايد از سمعك استفاده كند. سواد آموزم گفت كه من در كلاس شما فهميدم كه گوش هايم مشكل داردووقتي شما درس مي داديد و خانم هاي ديگر يادمي گرفتندو من ياد نمي گرفتم فهميدم كه اشكال از خودم است براي همين به دكتر رفتم من هم اورا تشويق كردم كه براي گرفتن سمعك اقدام كندوازآن به بعد با او بيشتركار مي كردم وخدارا شكر كردم كه اين خانم به مشكلش پي برده وبعدازآن كمتر اذيت مي شود.
عزت آزرمي آموزشگر دوره انتقال شهرستان خلیل آباد